جریان تحریف در تکمیل پازل ضد ایرانی غرب این روزها بار دیگر عریانتر از همیشه به میدان آمده تا اهداف پشت پرده خود را محقق کند. تحریف رویکرد تازهای نیست و با وجود آنکه از ابتدای انقلاب وجود داشته، اما اکنون ضرورت هوشیاری در مقابل آن بیشتر احساس میشود. جمله راهبردی رهبر معظم انقلاب مبنی بر اینکه «اگر جریان تحریف شکست بخورد، جریان تحریم نیز حتماً شکست خواهد خورد» تنها گزارهای است که مسیر شکست نهایی دولت آمریکا را به همه ما نشان میدهد.
رهبری تحریف و تحریم را دو ابزار برای پیشبرد گروه هایی که در مقابل انقلاب هستند، ذکر کردهاند. بخشی از جریان تحریف که از ابتدای انقلاب تحرکات منفی آن قابل مشاهده بود، آرمانها و بهطور کل مکتب انقلاب را هدف گرفته که با هوشیاری مردم به شکست انجامیده است. اما رویه دوم که بهویژه در چند سال اخیر پر رنگتر شده است، تلاش برخی در تعبیر سخنان رهبری بر اساس منافعشان است. تفسیر غلط از بیانات آیتالله خامنهای در موضوع تحریمها و همچنین لوایحFATF در همین حوزه قرار دارد. آنچه رخ داد این بود که افرادی مطابق خواست و سلیقه خود از بیانات رهبری استنباط کردند، بخش اصلی و محوری سخنان حضرت آقا یعنی تلاش برای خنثی سازی و بیاثر کردن تحریمها را رها کردند و فرعیات را مطابق میل خود برجسته کردند تا آن را پشتوانهای برای آنچه که در مذاکره با آمریکا میخواهند قرار دهند. این در حالی است که اساساً پروژه شکست تحریم از طریق برجام و مذاکره، بر اساس یک تحریف بزرگ بود که به نظام و مردم تحمیل شد. حال همین جریان که آمریکا را کدخدای عالم میداند، تلاش دارد دموکراتها را بهتر از جمهوریخواهان معرفی کرده و به پیش رود.
جریان تحریف دو خطر بزرگ دارد؛ نخست اینکه در مسیر اصلی کشور و اهدافی که باید طی کند انحراف میاندازد. از سوی دیگر با آدرس غلط دادن مانند موریانه به جان آرمانهای انقلاب افتاده و سعی میکند آن را زیر سؤال ببرد. پس هر اقدامی با هر عنوانی و به هر بهانهای که جامعه را از راه طی شدهاش پشیمان و آینده را تلخ و ناامیدانه روایت کند، خواسته یا ناخواسته در خدمت جریان تحریف است؛ فرقی نمیکند چه کسی و با چه سمت و چه اسم و رسمی است. جریان تحریف، جریانی است که امید جامعه را میزند؛ فرق هم نمیکند قصدش براندازی است یا ظاهراً اصلاح.
در نهایت اینکه جریان تحریف و جریان تحریم همانند دو لبه یک قیچی، در دستگاه محاسباتی افکارعمومی و همچنین در دستگاه محاسباتی برخی مدیران اخلال ایجاد کرده و چرایی وضع موجود و راه برون رفت را واژگون نمایش میدهد. اگر هدف این جریان دقیق شناخته نشود، ممکن است ناخواسته در میانه میدان نقش ستون پنجم را بازی کنیم. جریان تحریف تنها یک هدف را دنبال میکند و آن نیز ناامید کردن جامعه از راه طی شده و مسیر پیشرو است. بنابراین جنگ اقتصادی دشمن نیز در خدمت همین جنگ ذهنی است. مقصد تحریف اگر روشن شود هرکس در هر نقطهای قرار داشته باشد، نسبت خودش را با این جنگ دقیقتر فهم میکند.
در این میان رسانهها در تبیین رویکردها نقش مهمی بر عهده دارند. بیان مستدل موضوعات سیاسی در مقابله با جنگ نرم دشمنان یک نکته حساس است. نکته دیگر تکرار واقعیات است. همانگونه که جریان باطل گذاره باطل خود را تکرار و برجسته میکند، مسیر حق هم باید اصول منطقی خود را تکرار کند تا در این رودررویی بتواند راه خود را پیش برده و افکار عمومی را با خود همراه کند.
نظر شما